دلم برای کوه تنگ شده بود و میخواستم بعد از دوهفته که پامو از توی گچ باز کردم برای اولین بار یه برنامه برم. اما نمیتونستم وضعیت پام رو پیش بینی بکنم. قطعا پام خیلی ضعیف شده و برای همین تصمیم گرفتم از درکه به سمت پناهگاه پلنگچال برم و در عین حال اگر پام مشکلی نداشت و اوضاعش خوب بود بسته به شرایط برنامه رو ادامه بدم.
کولهام رو سبک بستم و ساعت ۶:۱۵ از میدان درکه به سمت پناهگاه حرکت کردم. پس از مقداری حرکت در کوچههای منطقه درکه وارد دره زیبایی به نام دره پلنگچال میشویم که رودخانهای در آن جریان دارد.
مسیر کوهپیمایی را در هوای خنک و صبحگاهی بهاری ادامه داده و مقداری پس از دوراهی جنگل کارا با دیدن تعدادی از دوستان، ادامه مسیر را با هم همراه میشویم. در تمام مدت برنامه با احتیاط و دقت گام بر میدارم و به پای مصدومم توجه دارم. ساعت ۸:۳۰ همزمان به آفتاب و به پناهگاه پلنگچال رسیدیم. صبحانه را فراهم کرده و مشغول گفتگو و صرف صبحانه میشویم.
ساعت ۱۰:۰۰ آماده حرکت میشویم. در حالیکه دوستانم قصد بازگشت داشتند مشکل جدی در پاهایم احساس نمیکنم و میتوانم با احتیاط به مسیر ادامه بدهم. برای همین از دوستان خود جدا شده و به برنامه ادامه میدهم.
برای ادامه مسیر دو انتخاب وجود دارد. انتخاب اول مسیری است که از بالای پناهگاه به سمت ایستگاه ۵ میرود و انتخاب دیگر ادامه مسیر دره پلنگچال میباشد. تصمیم گرفتم مسیر دره را ادامه داده و در صورت امکان قله پلنگچال را صعود نمایم. برای همین از پاکوب روبروی پناهگاه مسیر دره را ادامه دادم. ادامه مسیر دره به مراتب کم تردد و همینطور زیباتر است. در طی مسیر چشمههای متعددی وجود دارد که به همین دلیل به این منطقه هفت چشمه هم میگویند.
در تمام این مسیر خطالراس چین کلاغ، دوشاخ، پلنگچال در سمت چپ ما یا سمت غرب دره قرار دارد. در این مسیر و بعد از چشمهای که زیر درختی قرار دارد، دره دو قسمت میشود که به این منطقه دوآب میگویند. دره شمالی مشهور به چهل چشمه و دره سمت چپ که به سمت شمال غربی میرود، مسیری است که به سمت قلههای شاهنشین و پلنگچال و همچنین امامزاده داوود میرود.
از رودخانه پرآب عبور کرده و به طرف دره سمت چپ میروم. از میان یک باغچه گذر کرده و در ادامه از پایین صخره بزرگی که از دل آن چشمهای بیرون میآید عبور میکنم. همواره رودخانه در سمت چپ من و در انتهای دره قرار دارد.
این مسیر در فصل زمستان به شدت خطر بهمن دارد. به همین دلیل در طی مسیر برفچالهای متعدد ناشی از ریزش بهمنها دیده میشود. در روبروی من قله پلنگچال و قله شاهنشین از جنوب به شمال دیده میشود.
راهنمایی اشتباه و البته خیرخواهانه یک نفر برنامه من را یک ساعت عقب انداخت و مجبور شدم بخشی از مسیر را دوبار طی کنم! در نهایت ساعت ۱۲:۳۰ به انتهای دره و ابتدای یال جنوب شرقی قله پلنگچال رسیدم. برای رسیدن به یال لازم است از برفچال بزرگ، عمیق و سستی که در حال آب شدن است و رودخانهای از زیر آن جاری است عبور کنم. حدود ۲۰ دقیقه توقف کرده و منطقه را بررسی میکنم. اگرچه از قبل برنامه میدانستم که این مسیر بهمنگیر است و تا اواسط بهار برای صعود به قله پلنگچال از این مسیر اقدام نمیشود، اما برف زیادی در مسیر نبود و توجه من به یالها بود که بهمن آن تخلیه شده بود و از بهمن نگران نبودم و احتمال میدادم بتوان صعود کرد. اما فکر نمیکردم که این برفچال مانع صعودم بشود! تنها راه صعود، عبور از این برفچال بود که با توجه به این شرایط و همینطور تنها بودنم، از صعود به قله منصرف شدم. باید همینجا اشاره کنم که این منطقه بسیار کم تردد بوده و بعد از آن باغچه در تمام مسیر هیچکس را ندیدم.
در هر صورت تصمیم گرفتم از همین مسیر برگردم. در بین راه به مسیر بازگشت فکر میکردم و از اونجاییکه همیشه دنبال تنوع در مسیر هستم تصمیم گرفتم از مسیر ایستگاه ۵ برگردم. ساعت ۱۴:۰۵ به پناهگاه پلنگچال رسیدم و بدون توقف از مسیر بالای پناهگاه به سمت ایستگاه ۵ حرکت کردم. مسیر دارای پاکوب مشخص بوده و در برخی قسمتها شیب نسبتا زیادی دارد. مسیر را ادامه داده و ساعت ۱۵:۵۰ به ایستگاه ۵ رسیدم.
در ایستگاه5 دوست همنوردم را دیدم که با هم همراه شدیم و ساعت ۱۸:۰۰ برنامه را در پارکینگ ولنجک به پایان رساندیم. خداروشکر اوضاع پام خوب بود و امیدوارم از هفتههای آینده بتونم توی برنامههای جدیتری شرکت کنم.