آخرین برنامه من در سال 95 یه صعود انفرادی به قله کلکچال بود.
صعود و فرود از مسیر نرمال
زمانبندی برنامه:
۶:۳۰ حرکت از پارک جمشیدیه
۸:۰۰ اردوگاه کلکچال، ۴۰ دقیقه توقف و استراحت برای صبحانه
۸:۴۰ حرکت به سمت قله
۹:۳۵ گردنه کلکچال
۱۰:۴۵ قله، ۱۵ دقیقه توقف و عکاسی
۱۱:۰۰ فرود
۱۱:۴۰ گردنه کلکچال
۱۲:۲۰ اردوگاه کلکچال
۱۲:۳۰ تپه نورالشهدا، ۳۰ دقیقه توقف و استراحت
۱۳:۰۰ حرکت به سمت پارک جمشیدیه
۱۳:۵۰ پارک جمشیدیه
امروز به اتفاق گروهی از دوستان برنامه صعود توچال رو ریخته بودم. ۵ نفر با من همراه شدند که سابقه اجرای برنامه با ۳ نفرشون رو داشتم. اما ۲ نفر دیگه رو اولین بار بود که میخواستم با خودم همراه کنم. تنها کاری که میشد کرد این بود که تلفنی باهاشون صحبت کنم و یک سری اطلاعات کلی درباره تجربههای صعود و تجهیزاتشون بگیرم.
ساعت ۶:۰۰ صبح همه سر قرار در میدان مجسمه حاضر بودند و به موقع حرکت کردیم. همان ابتدا متوجه لباسهای نامناسب یکی از این دوستان جدید شدم و قرار شد فعلا تا شیرپلا همراه ما باشد. در شیرپلا حدود یک ساعت توقف داشتیم و پس از آن آماده حرکت شدیم. سر صبحانه با دوستی که لباس مناسبی نداشت صحبت کردم و ازش خواستم به برنامه ادامه ندهد و برگردد. لباسش کاملا خیس بود و ادامه برنامه به صلاحش نبود. خوشبختانه با تعهد به برنامه گروهی و همینطور اخلاق خوبی که داشت پذیرفت که از همان مسیر شیرپلا برگردد.
با بقیه همنوردان به مسیر ادامه دادیم. کمی بالاتر از شیرپلا و اوایل یال، همنورد دومی که اولین تجربه همراهی با ما را داشت خواست که شلوار گرتکس بپوشد. ازش خواستم که شلوارش را بپوشد و خودش را سریع به گروه برساند. در ضمن حرکت گروه از روی یال نگاهش میکردم. ۴۵ دقیقه طول کشید تا شلوارشو پوشید و راه افتاد!!! با توجه به توان جسمانی که ازش دیده بودم و همچنین سرعت پایین گروه، انتظار داشتم حداکثر تا قبل از جانپناه به ما برسد. ساعت ۱۲:۰۰ به امیری رسیدیم ولی خبری از دوستمون نشد! مه شدیدی داشت منطقه رو میگرفت و بارش خفیفی هم داشتیم. به همراهان گفتم بالاتر نمیریم تا این دوست جدید خودشو به ما برسونه. نگرانش شده بودم و سعی میکردم باهاش ارتباط بگیرم. بیشتر از نیم ساعت منتظرش شدیم تا بالاخره خودشو به جانپناه امیری رسوند. تازه همونجا متوجه شدم عینک مناسبی هم نداره و زمان رو هم تا حد زیادی از دست داده بودیم. اگرچه تصمیم سختی بود و اعضای گروه شرایط صعود را داشتند ولی تصمیم به بازگشت گرفتم. ساعت ۱۲:۴۵ در مه و بارش برف به سمت اوسون پایین آمدیم. در مسیر بازگشت بیشتر با شخصیت این دوست جدید که به هیچ وجه در قالب گروه قرار نمیگرفت آشنا شدم. قابل تصور بود که ساعاتی که ما نگرانش بودیم و انتظار رسیدنش رو میکشیدیم در حال همین شیطنتها بوده..
بهر حال اگرچه صعودی ناموفق بود ولی برای من تجربههای خوبی به همراه داشت. بدون شک مقصر اصلی این صعود ناموفق را خودم میدانم و هدفم از این نوشته ثبت این اشتباهات برای خودم و سایر کوهنوردان است.
۱- همراه کردن کسی که تجربه همراهی با او را نداریم در هر برنامهای، مخصوصا برنامههای زمستانی و سنگین جایز نیست. لازم است قبل از چنین برنامههایی با توان، تجهیزات و خلق و خوی همنوردمان آشنا شده باشیم.
۲- اشتباه دیگر رها کردن این دوست جدید برای پوشیدن شلوار گورتکس بود. شاید احتمال نمیدادم پوشیدن یک شلوار انقدر طول بکشد و ایشان بدون توجه به مسئولیت و تعهد خود در قبال گروه، خود را انقدر دیر به گروه برساند.
۳- متاسفانه با همه دقتی که کرده بودم ولی چون تا جانپناه امیری از عینک استفاده نکرده بود متوجه عینک ضعیفش نشده بودم.
۴- تصمیم به بازگشت از جانپناه امیری در این شرایط جوی و همراهی چنین فردی، اگرچه تصمیم عاقلانهتری بنظر میرسد، اما امکان صعود در آن شرایط وجود داشت و تصمیم درستی برای بازگشت نگرفتم. بخصوص که تجربه صعود در چنین هوایی را داشتم. حتی در جانپناه این را به دوستانم گفتم که اندکی صبر کنیم احتمالا هوا باز میشود… بنظرم اتفاقاتی که افتاد باعث شد نگران شوم و نتوانم تصمیم درستی بگیرم.
یکی از همنوردان به من گفت اگر تنها بودید صعود میکردید. ولی شاید هنر من در این بود که بتوانم گروه خود را بدون مشکل و در شرایط ایمن به قله برسانم… که نشد.
بهر حال عدم موفقیت هم جزئی از کوهنوردی هست و هرچند که ناراحت کننده هست، مخصوصا در جاییکه موفقیت فقط به اراده و خواست ما بستگی دارد و نه عواملی خارج از اراده ما، اما در هرحال آموزنده است.
روز بسیار زیبایی بود و فقط یک صعود به قله کم داشت.
چند وقتیه که تصمیم گرفتم هر وقت فرصتی دست داد یا برنامهای کنسل شد قلهها و مسیرهایی که در شمال تهران هست و تا حالا نرفتم رو برم. یکی از این برنامهها قله چین کلاغ به ارتفاع 2820 متر هست که شاید باورتون نشه ولی تا حالا نرفته بودم! این هفته برنامه دیگهای داشتم که کنسل شد و همون صبح بعد از مطالعه چند تا گزارش برنامه تصمیم گرفتم قله چین کلاغ رو از مسیر شهرک بام تهران صعود کنم. بطور معمول این قله از مسیر درکه و یا از مسیر سعادتآباد صعود میشود. قله چین کلاغ غربیترین قله خطالراس توچال در شمال تهران است. از شمال به قلههای سیاهسنگ، دوشاخ و پلنگچال، از غرب به دره امامزاده داود، از شرق به دره درکه و از جنوب به منطقه سعادتآباد تهران میرسد.
بعد از جمع کردن یه کوله سبک به سمت میدان بهرود در منطقه سعادتآباد و از آنجا به سمت شهرک بام تهران حرکت کردم. همون ابتدای شهرک ماشین رو پارک کردم و ساعت 6:40 از مسیر پاکوبی که سمت چپ ورودی شهرک دیده میشد برنامه رو شروع کردم. در این مسیر وارد درهای میشوید که یکی از مسیرهای صعود به قله چین کلاغ است.
پس از نیم ساعت به یک چشمه میرسم و به راه خود ادامه میدهم. صدای آب رودخانه و آواز پرندگان نزدیکی بهار را یاداوری میکند. ساعت 7:55 به انتهای دره رسیده و قله را در شمال خود میبینم.
امکان صعود از هر سه یال غربی، جنوبی و شرقی قله وجود دارد. آنطور که دیدم یال غربی طولانیترین مسیر و پربرفترین آنها بود. یال جنوبی که در ادامه مسیر دره دیده میشود و تا جنوب قله ادامه دارد کوتاهترین مسیر و پر شیبترین یال است. در صورت تمایل به صعود از یال شرقی نیز باید به طرف یال سمت راست رفته و از روی آن به سمت قله حرکت کنیم. این یال در مقایسه با یال جنوبی از شیب کمتری برخوردار است و البته مقداری طولانیتر است.
قله چین کلاغ و سه یال غربی، جنوبی و شرقی آن
با توجه به ابرهایی که در منطقه دیده میشد تصمیم گرفتم سریعتر قله را صعود کنم و به پایین برگردم. برای همین یال جنوبی را برای صعود انتخاب کردم. هرچه به قله نزدیک میشدم به شدت باد اضافه میشد و دمای هوا حدود 12 درجه زیر صفر بود. در حالیکه سرعت باد بیش از 30 کیلومتر بر ساعت بود در ساعت 8:50 به قله رسیدم.
بر فراز قله چین کلاغ
بر فراز قله چین کلاغ
بر فراز قله جی پی اس را چک کردم و در کمال تعجب دیدم که جی پی اس نشان میدهد که هنوز به قله نرسیدهام و قله را در شمال من نشان میدهد! در حالیکه با چشم ارتفاع نقطهای که جی پی اس نشان میداد را پایینتر از ارتفاع خود میدیدم خیلی به جزئیات نقشه دقت نکردم و به جی پی اس اعتماد کردم و به سمت شمال حرکت کردم. یک گردنه نسبتا پر برف و نقاب بزرگی که در کنار آن شکل گرفته بود را پشت سر گذاشتم و به نقطه مورد نظر رسیدم. دوباره جی پی اس را چک کردم و دیدم که نشان میدهد که از قله رد شدهام و همان محل قبلی قله بوده است! اگرچه دلیل خطای جی پی اس در آن لحظه که روی قله بودم را متوجه نشدم به سمت قله بازگشتم و سریع چندتا عکس روی قله گرفتم و ساعت 9:10 به سمت پایین حرکت کردم.
از آنجاکه شن اسکی بین یال جنوبی و یال شرقی یخ زده بود تصمیم گرفتم از یال شرقی که شیب کمتری دارد فرود بیایم. با کاهش ارتفاع از شدت باد هم کاسته شد و هوا رفته رفته گرمتر شد. اگرچه میتوانستم دوباره وارد دره شده و مسیر آمده را باز گردم، ولی تصمیم گرفتم مسیر یال را ادامه بدهم.
فرود از یال شرقی، قله چین کلاغ در سمت چپ تصویر
با ادامه این یال و حدود یک ساعت پیمایش به یک جاده خاکی و یک دکل برق بزرگ رسیده و در ادامه به یک دیوار سنگی رسیدم که تا یک شهرک مسکونی ادامه داشت. درهای که ابتدای برنامه صعود کرده بودم را در سمت راست خود میدیدم. از کنار دیوار سنگی تا شهرک پایین آمده و به شهرک وارد شدم و به سمت محل پارک ماشین حرکت کردم. ساعت 10:40 به ماشین رسیده و برنامه را به پایان رساندم.
در انتهای برنامه متوجه شدم که بهتر بود از کنار همان دیوار سنگی و جایی که به دره نزدیک میشد، از سمت راست خود وارد همان دره شده تا مجبور نباشم با ورود به شهرک، فاصله زیادی را تا ابتدای دره و محل پارک ماشین طی کنم.
قلل سرسیاهغار، سه قله نزدیک به هم در امتداد خطالراس آتشکوه-ریزان، در شمال روستای برگ جهان قرار دارد. ادامه این خطالراس به سمت شرق و پس از قله پرسون به گردنه اندار و سپس به قله سرسیاهغار1 به ارتفاع 3340 متر میرسد. پس از آن در فواصل کوتاهی قلههای سرسیاهغار2 به ارتفاع 3350 متر و سرسیاهغار3 (قله اصلی) به ارتفاع 3420 متر قرار دارد. لازم به ذکر است شمارههای این سه قله در برخی منابع عکس این شمارهها آمده است. در شمال قلل سرسیاهغار دشت لار و در شرق آن قلههای گاوبینی و فیل زمین قرار دارد. دو مسیر رایج صعود این قله از روستای برگ جهان و روستای افجه میباشد.
شرح برنامه:
گروه 8 نفره ما ساعت 5:00 صبح از تهران به سمت افجه حرکت کرد. طبق برنامه سرپرست قرار است قله پرسون صعود شده و در صورتیکه زمان مناسبی باقی مانده باشد به سمت قله سرسیاهغار حرکت کنیم. ساعت 5:45 به روستای افجه میرسیم و برای حرکت آماده میشویم.
روستای افجه
دشت هویج و قله ریزان
ساعت 6:15 حرکت خود را به سمت دشت هویج آغاز میکنیم. از آنجا که قصد داریم مسیر زمستانی پرسون را صعود کنیم، از ابتدای دشت به سمت یال سمت راست رفته و آن را صعود میکنیم و به بالای خطالراس میرسیم. برنامه دو نفر از همنوردان تا قله پرسون بود و برای همین از گروه جدا شده و با سرعت کمتری مسیر را ادامه میدهند.
مسیر را به سمت شمال ادامه داده و ساعت 10:00 برای صبحانه توقف میکنیم. پس از 40 دقیقه توقف مسیر خطالراس را ادامه میدهیم و ساعت 11:35 به قله پرسون می رسیم. آسمان صاف و در بیشتر مواقع بدون باد است. بر روی قله گروههای دیگری هم حضور داشتند که همگی بجز یک گروه که پشت سر ما بودند از مسیر تابستانی دشت هویج و گردنه افجه بشم قله را صعود کرده بودند.
بر فراز قله پرسون
نمای قله سرسیاهغار1 از فراز پرسون
پس از مقداری استراحت و گرفتن عکس، ساعت 12:00 به سمت سرسیاهغارها حرکت میکنیم. سرسیاهغار1 در شمال شرقی قله پرسون دیده میشود و مسیر بطور کامل مشخص است. با ادامه مسیر به سمت شمال و یک فرود و فراز به قله پرسون2 که بر روی خطالراس آتشکوه-ریزان قرار دارد میرسیم. البته در برخی منابع قلهای که بنام پرسون مشهور شده است به نام قله اندار و قلهای که ما در اینجا پرسون2 نامیدیم به نام قله پرسون نامگذاری شده است.
نمای قله پرسون از فراز پرسون2
از اینجا مسیر خطالراس را به سمت شرق ادامه داده و به گردنه اندار میرسیم. من و یکی از همنوردان قبل از گردنه کوله خود را در یک محل مناسب قرار داده و با مقداری خوراکی، باتوم و لباس گرم به سمت قله حرکت میکنیم. امروز تنها گروهی بودیم که به سمت سرسیاهغار حرکت میکردیم.
چند قدم مانده به سرسیاهغار1
با صعود یال نسبتا پرشیب قبل از قله ساعت 14:40 به قله سرسیاهغار1 میرسیم.
بر فراز سرسیاهغار1
سرپرست زمان را برای ادامه مسیر به سمت سرسیاهغار3 کافی نمیداند و ساعت 15:00 پس از مقداری استراحت و عکاسی به سمت پایین سرازیر میشویم. در مسیر برگشت بر روی قله پرسون2 به مدت 45 دقیقه برای ناهار و نماز توقف میکنیم.
لحظه غروب آفتاب
تصویری کم نظیر از قله دماوند در لحظه غروب آفتاب
سپس از مسیر گردنه افجه بشم به سمت دشت هویج حرکت کرده و ساعت 20:00 به افجه میرسیم. برنامه بسیار خوب و زیبایی بود و در تصاویر این گزارش گوشههایی از مناظر زیبای این برنامه را مشاهده میکنید.